غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

گر گناهی کرده ام خر بوده ام

ای خدا قبر مرا گردان فراخ ...... کن مزین آن مکان مانند کاخ
از فشار قبر من قدری بکاه ...... معصیت کوهیست گردانش چو کاه
ای خدایا رحم کن بر هیکلم ...... استخوان نازکم جلد تنم
آتشت را طاقتی در بنده نیست ....... دوری تو ای خدایا ساده نیست
دست من خالیست از اعمال خوب ....... عمر من گردیده آبی خورد جوب
گر گناهی کرده ام خر بوده ام ....... جاهل و بی عقل و بی سر بوده ام
بنده شیطان شدم غرق گناه ....... از درون چاله افتادم به چاه

عمر من نیمی به خواب و خوردنی ....... نیم دیگر بهر مال رفتنی
اشتباه از بنده و بخشش ز تو ....... چون تو داری بر جهان حق وتو
درگذر این بی نوایت را ببخش ....... بر گناهانم بزن یک آذرخش
دست من خالی است پر کن از کرم ....... کن مرا از حاجبان این حرم
عاطف شرمنده دستش خالی است ....... این غرور شعر او پوشالی است
رحمتی کن بر من و بر اهل من ...... کن مرا از اقربا انجمن
::ح.ر::

ظهر الفساد فی البر و البحر

مـــهدی تو بیا که این جهان داغان است              دوران تســـلـط ســگ و شیطــان اسـت
مهدی تو بیا که این فضا مسموم اسـت                دوران فســاد بحـر و بـــر معلوم است
::ح.ر::

شیعه ............زکزاکی

شیعه خالص نشانش پاکی است ....... درس او از کربلا بی باکی است
تزکیه از نفس و گردیدن زکی ........ یک نمود عینی اش زکزاکی است
::ح.ر::

عمر ما بیهوده در حال تلف

عمر ما بیهوده در حال تلف ........ در پی این کارهای بی هدف
وقتهایی بس عزیز و پر بها ......... بهر پایان نامه ها گردد فنا
علم ها اصلشان پر نفع هست ...... لیک اینجا علممان لا ینفع است

استفاده بایدت از علم خود ........ تا نگردد در سرت همچون نخود

خاک گیرد علم تو ای بوالبشر ........ گر نگیری کار از این خیره سر

::ح.ر::

گفت شیطانی شبی در گوش من

گفت شیطانی شبی در گوش من .......... یک متکا بود در آغوش من

تو ز یاران منی ای بو البشر ........ من ندارم بهر یارانم خطر

این متکا ول کن و با من بیا ....... تا بگردانم تو را از اقربا
در پی اش رفتم به دنیایی دگر ........ با خودم گفتم عجب دارم جگر

برد در جایی سیاه و پر زدود ....... بوی گند فاضلاب و بوی کود
اسپری زد تا هوا خوشبو شود

.....

من و اربعین و خانه، تو و عاشقان رویت

و منم در آرزویی، که قدم زنان به سویت

به کنار عاشقانت، به هوای بوی کویت

چو طلب نکرده ای تو، به حق این نکرده ای تو

من و اربعین و خانه، تو و عاشقان رویت
::ح.ر::

خواب ها درمان بیداری شدند

خفته ها در خواب ها جاری شدند


آنچنان چسبید بر دل‌های ما

رای ‌‌‌‌‌‌‌‌های نه همه آری شدند 


چون که پای عشق آمد در میان

لیلیان از عیب‌ها عاری شدند


چون بشر در امتحان پیروز شد

سهل ها پاداش دشواری شدند

ای خدا

این شیطان بی پدر و مادر به جان من افتاده

خودت و دانی و این مخلوقی که ساختی

دیگه تو صد قدمی نبینمش!

ز خدای ره کشیدن

همه روز سعی شیطان به تمام خلق عالم

به گناه غرق گشتن ز خدای ره کشیدن

::ح.ر::