غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

با نام حسین قبله زیباست

کشتی حسین شاه دریاست


با اینکه نواده‌ی رسول است

در کرب و بلا غریب و تنهاست


حبش دل عالمی گرفته

از اشک مصیبتش هویداست


در بزم حسین هر که باشد 

اسباب بزرگی‌اش محیاست


زیر علم حسین و آلش

گر سینه زنی بهشت آنجاست


خوش عاقبتی‌است بعد مرگت

او آید و گوید این که از ماست


بین حرم حسین و عباس

پر نورترین مکان دنیاست


در راه مشایه، اربعینش

بازار صفا و شور و غوغاست

اگرم دست دهد

گر دهد دست به خیمه برسم بار دگر

به جز از خدمت طفلان نکنم کار دگر


مشک آبی اگرم دست دهد با غیرت 

سالمش سوی لب تشنه برم بار دگر


یا رب از تیر جفا تیره شده چشمانم

گر دهی چشم، دهم دست به پیکار دگر


دست اگر بود همه خیل ددان می دیدند

ضرب شستی ز کف حیدر کرار دگر


دست اگر نیست سرم هست فدای تو حسینت

ا که عباس بُوَد نیست علمدار دگر


دست افتاده و شرمنده چگونه بروم؟

چون نمانده‌است به سقایی تو یار دگر


آخر عشق، نوشتند شهادت دارد

کشته گشتند در این بادیه بسیارِ دگر


آخرین داشته‌ام این سر ناقابل بودم

ی‌رسد زود سر نیزه به بازار دگر


غلامعباس