غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

بی خدایی کار هر روز من است

بی خدایی کار هر روز من است......این تن بیچاره پاسوز من است
بی خدا هر روز را شب می کنم.......زحمـتی من می گذارم بر تـنـم
بـا خـدایی لـذتی دارد عـجیـب........کاش گردد با خدایی ام نصیب
روح و تن های خداداران یکیست..پیش داور جان آنان هست نیست
روح قدسی در دم عیـسی شان.......بنده هیچم، ذره ای در پیششان
با خودت کن با خدا گردان مرا...........همنشین کن با خداداران مرا
مشکل من مشکل بی دینی است....عاقلم کن شاعری خودبینی است
::ح.ر::



اختیاری نیست ما را این وجود

اختیاری نیست ما را این وجود.........جبر باشد کفر گفتن یا سجود

ای خدایا قسمتم کن اختیار.............نه! به جبرت در ره خوبان بیار
جبر باشد شاکرم بر جبر تو...............شاکرم بر اختیارم، صبر تو
عزتم ده با خودت کن من رفیق........کفر من با رحمتت گردان رقیق
بی دریغم از خود و لطفت مکن...........بنده را در گیر با خشمت مکن
عمر کوتاهی است دنیای بلند........هست مال زندگی یک نیشخند
نه تو را یک بنده صالح بدم................نه مثال یاغیان غافل بدم
نه عبادت مثل خوبان کرده ام......نه به ترکش بر تو عصیان کرده ام
گاه بر غیرت توسل کرده ام.............بر تو گاهی هم توکل کرده ام
راه کج رفتم گهی در راه راست......گر عذابم می کنی ای حق سزاست
گر مرا در آتشت انداختی..............بنده را شرمنده خود ساختی
عدل تو اینگونه بوده ای خدا..........این و آن باشد حساب از تو جدا
گر نهادی بنده را اندر بهشت...........بر حساب لطف تو باید نوشت
بنده پررو بگوید یا لطیف...............من بدم آید ز آتش قیر و قیف

آتشت داغ است ای جان آفرین........کن مرا اندر بهشت خود قرین

من ز طیف آخری هستم  خدا...........می کنم از بهر بخشش تو صدا
عاطف بیچاره غیر از تو نداشت......ورنه پستی سوی دیگر می گذاشت

::ح.ر::

زندگی خواب گرانی است که در آن هستیم
مردگی خواب گرانی است که از آن رستیم

مردن نبود سخت چو تو پشت در هستی

سرگرم به سرگرمی بیهودگی ام من

سرگرم به سرگرمی بیهودگی ام من
آلوده به آلودگی بی توئی ام من
 سرگرم خودت کن بکنم گرم ز عشقت
من عاشق عاشق شدن و بی خودی ام من

::ح.ر::

خدایا بی تو من در هیچ پیچم

مرا آرامشی در سختی ام ده
ز بار استرس آزادی ام ده
خدایا بی تو من در هیچ پیچم
رهایم کن سر و سامانیم ده

::ح.ر::