غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ

نفس نافرمانبر ما را رحیم

نرمخو کن تا شود قلب سلیم
عرش رحمان است قلب مومنان
ای خدایا کن مرا چون بی دلان
نفس من میران و قلبم زنده کن
عشق من را بر خودت پاینده کن
::ح.ر::

نفس انسان محکوم به مرگ است چنان که گفت: «کل نفس ذائقه الموت»
ولی قلب انسان است که در عرصه قیامت عرضه می شود. خوشا به حال آنان که «اتی الله بقلب سلیم» آیند.

گر گناهی کرده ام خر بوده ام

ای خدا قبر مرا گردان فراخ ...... کن مزین آن مکان مانند کاخ
از فشار قبر من قدری بکاه ...... معصیت کوهیست گردانش چو کاه
ای خدایا رحم کن بر هیکلم ...... استخوان نازکم جلد تنم
آتشت را طاقتی در بنده نیست ....... دوری تو ای خدایا ساده نیست
دست من خالیست از اعمال خوب ....... عمر من گردیده آبی خورد جوب
گر گناهی کرده ام خر بوده ام ....... جاهل و بی عقل و بی سر بوده ام
بنده شیطان شدم غرق گناه ....... از درون چاله افتادم به چاه

عمر من نیمی به خواب و خوردنی ....... نیم دیگر بهر مال رفتنی
اشتباه از بنده و بخشش ز تو ....... چون تو داری بر جهان حق وتو
درگذر این بی نوایت را ببخش ....... بر گناهانم بزن یک آذرخش
دست من خالی است پر کن از کرم ....... کن مرا از حاجبان این حرم
عاطف شرمنده دستش خالی است ....... این غرور شعر او پوشالی است
رحمتی کن بر من و بر اهل من ...... کن مرا از اقربا انجمن
::ح.ر::

بی خدایی کار هر روز من است

بی خدایی کار هر روز من است......این تن بیچاره پاسوز من است
بی خدا هر روز را شب می کنم.......زحمـتی من می گذارم بر تـنـم
بـا خـدایی لـذتی دارد عـجیـب........کاش گردد با خدایی ام نصیب
روح و تن های خداداران یکیست..پیش داور جان آنان هست نیست
روح قدسی در دم عیـسی شان.......بنده هیچم، ذره ای در پیششان
با خودت کن با خدا گردان مرا...........همنشین کن با خداداران مرا
مشکل من مشکل بی دینی است....عاقلم کن شاعری خودبینی است
::ح.ر::



اختیاری نیست ما را این وجود

اختیاری نیست ما را این وجود.........جبر باشد کفر گفتن یا سجود

ای خدایا قسمتم کن اختیار.............نه! به جبرت در ره خوبان بیار
جبر باشد شاکرم بر جبر تو...............شاکرم بر اختیارم، صبر تو
عزتم ده با خودت کن من رفیق........کفر من با رحمتت گردان رقیق
بی دریغم از خود و لطفت مکن...........بنده را در گیر با خشمت مکن
عمر کوتاهی است دنیای بلند........هست مال زندگی یک نیشخند
نه تو را یک بنده صالح بدم................نه مثال یاغیان غافل بدم
نه عبادت مثل خوبان کرده ام......نه به ترکش بر تو عصیان کرده ام
گاه بر غیرت توسل کرده ام.............بر تو گاهی هم توکل کرده ام
راه کج رفتم گهی در راه راست......گر عذابم می کنی ای حق سزاست
گر مرا در آتشت انداختی..............بنده را شرمنده خود ساختی
عدل تو اینگونه بوده ای خدا..........این و آن باشد حساب از تو جدا
گر نهادی بنده را اندر بهشت...........بر حساب لطف تو باید نوشت
بنده پررو بگوید یا لطیف...............من بدم آید ز آتش قیر و قیف

آتشت داغ است ای جان آفرین........کن مرا اندر بهشت خود قرین

من ز طیف آخری هستم  خدا...........می کنم از بهر بخشش تو صدا
عاطف بیچاره غیر از تو نداشت......ورنه پستی سوی دیگر می گذاشت

::ح.ر::

سرگرم به سرگرمی بیهودگی ام من

سرگرم به سرگرمی بیهودگی ام من
آلوده به آلودگی بی توئی ام من
 سرگرم خودت کن بکنم گرم ز عشقت
من عاشق عاشق شدن و بی خودی ام من

::ح.ر::

خدایا بی تو من در هیچ پیچم

مرا آرامشی در سختی ام ده
ز بار استرس آزادی ام ده
خدایا بی تو من در هیچ پیچم
رهایم کن سر و سامانیم ده

::ح.ر::

خداوندا خرم را اسب گردان

خداوندا خرم را اسب گردان
پرایدم را بگیر و غصب گردان
بده جایش به من یک بنز زیبا
مبادا تو دهی  رانا و تیبا
خدایا خانه ای گنده به من ده
زنی زیبا و سرزنده به من ده
خدایا دانمت این کار سخت است
ولی این می زند بر بوسه ات دست
زنم خواهم که غرغر کم نماید
همینطوری موبایلم را نپاید
مطیعم باشد و کم خرج و کم حرف
بشورد بی غر او پیراهن و ظرف
نه شلواری خرد نه کفش و دامن

چه معنا دارد اینها بهر هر زن؟


خدایا خانه ی ویلایی ام ده
زمین و ثزوت و دارایی ام ده
مرا از سختی و محنت بکن دور
که در سختی شوم بی حال و ناجور
مریضی را نگو اوه اوه خدایا
نبینم دور و اطرافم بلایا
رسان پولی قلمبه از خزانه
بریزش از هوا در کنج خانه
پسر خواهم دوتا، دختر یکی بس
نمی خواهم چلاق و کور و نارس

...

خدایا گر نمی خواهی نده تو

پرایدم پس بده خر را بده تو
اگر حکمت همین باشد پذیرم
در این بیچارگی، سختی بمیرم
بهر صورت خدایی ، بنده بنده

اگر خواهی بکن این بنده رنده

دهی عزت به هر کس تو بخواهی
ذلیلم گر تو این بر من نخواهی

خودت گفتی دعایم کن، بخوانم
منم گفتم تمام آن چه خواهم
تو خواهی ده، نمی خواهی نده تو
تو داری در جهانت حق وتو
خدایا راضی ام بر حکمت تو
ولی امید من بر قدرت تو
امیدم مایه ی آرامش من
خدا می بیند عجز و خواهش من
در این کنج فضاهای مجازی
خداوندا مرا کن بازسازی
بخوان شعرم نظر را ثبت گردان
مکن در وبلاگم بی یار و حیران
اگر راهی بباشد بر اجابت
خداوندا بده بر من جوابت
اگر خواهی دهی درخواست هایم
منم عاطف، نجف آباد جایم
مکانم را فرستم ازgoogle earth
بود یک خانه ای از عمه ام ارث

نشستم منتظر تا لطف یزدان

کند با پاسخش من تیر باران
که شاید بسته ای از سمت ایزد
رسیده... وای! گمانم پست در زد

: ::ح.ر::

صدای خلوت تو

همیشه کنج وجودم، صدای خلوت توست
در این سرای غروبم، حضور غیبت توست

اگر چه صوت صدایم، صدای بی تویی است
ولی سراچه ی قلبم، حضور صحبت توست

سیاه و بی تو پرستم، ولی تمام وجود
هنوز تشنه ی والا حضور قامت توست

نه دست شوق و نیازی که آورم به عروج
هراس دست من از آن هجوم هیبت توست

به جلد خویش عیانم، به روی جلوه نهان
عیان به جلوه نکردیَم، از محبت توست

نه شرط عقل بدانم، نه راه کفر و جنون
که راهدار من آن سایه ی طریقت توست

کدام راه نجات و کدام راه عقاب
به چشم خویش ندانم که بر بصیرت توست

بیا و بار گناهم به یک اشاره بریز

امید آخر شاعر به کنه رحمت توست


ح.ر

حتی در ماه تو

خدایا
ما فکر می کنیم دروغ از لیست گناهان حذف شده!
راحت دروغ می گوییم. حتی در ماه تو!
خدایا
حل مشکل خلق خدا برایمان آسان است
ولی ایجاد مشکل می کنیم که سخت تر است. حتی در ماه تو!
خدایا
قرآن را ختم می کنیم. بارها!
ولی بعد از آن به مظلومی ظلم می کنیم. حتی در ماه تو!

خدا الهی

خدا
الهی
(عکس العمل یک خانم هنگام دیدن طفل بانمک)

مرا بپا

خدایا

مرا بپا
خودم که عقل درست و حسابی ندارم

ای خدای آسان پیچیده

خدایا!
تو پیچیده تر از آنی که فهمیده شوی
و تو ساده تر از آنی که فهمیده شوی
خودت را برای من در قسمت ساده قرار ده، مغزم توان تحلیل ندارد